مقاله
نويسندگان: علی بیرانوند و زینب کامیار
منبع: ایران داک
خارج از کتابداری
● اگر نمی توانی به مردم خدمتی بکنی ، برو تا خیانتی نکنی.
● جدا کردن هنر از ارزش ، یعنی مبتذل کردن آن.
● رهایی برای آنکه آشیانی ندارد ، آزادی برای آنکه نمیداند چه گونه باید باشد، کشنده است.
● چه غم انگیز است وقتی چشمه ای زلال در برابرت می جوشد و تو تشنه ی اتش باشی نه آب.
● اگر تمام ارتش های دنیا جمع شوند نمی توانند جلوی افکاری را بگیرند که زمان آن فرا رسیده است.
● ترجیح میدهم با کفشهایم راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم.
● اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت اگر مثل خر قوی باشی،بارت می كنند اگر مثل اسب دونده باشی، سوارت میشوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند.
● از دو چیز در شگفتم آبی آسمانی که می بینم ولی می دانم که نیست و خدای که نمی بینم ولی می دانم که هست .
● اگر ما گذشته ی خودمان را نفی کنیم..کوزه خالی هستیم که هیچ چیز در ما نیست .
● برایت دعا می کنم تا خدا از تو بگیرد هر آنچه که خدا ر از تو می گیرد.
● خدایا عقیده ام را از عقده ام مصون دار.
● در کشوری که تنها دولت حق حرف زدن دارد هیچ حرفی را باور نکن.

